loading...
عاشقانه
سبحان بازدید : 85 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (4)
میگویند یک روزی هست ..

که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...

و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!

فقط نمیدانم ....

تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟!






ولو شده ام سر خیابان

در منطقه ی استحفاظی ِ یک مشت موش و گربه و سوسک و نکبت!

رد میشوند از کنارم

مردم ِ پرهیزگار!!

و دلسوز ترینشان

یک نخ سیگار به طرفم پرت میکند!

مچاله میشوم، در خودم، در بی کسی ام، در تمام گند زار ِ زندگیم...

و هنوز منتظرم

نه منتظر دستی که از روی ترحم برایم مرحم لحظه ای پرت کند

منتظر دستی ام که دستهایم را بگیرد و تمام کند.... این همه حقارتم را!


سبحان بازدید : 79 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)
ایـن روزهـا، 

بـا تـو، 

بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم، 

حـرف دارم… 

امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف، 

دلـم تـنـگ اسـت، 

فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو… 

دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم… 



خـسـتـه ام، 

کـمـی هـم بـیـشـتـر… فـراتـر از تـصـورت… 

سـخـت اسـت بـرایـم تـوصـیـفـش… 

تـا بـه حـال نـمـیـدانـم، 

دیـده ای درمـانـدگـی و بـی قـراری هـای من را یـا نـه…؟ 

بـغـض فـرو خـورده در گـلـویـم 

بـهـانـه گـیـری هـای دل بـی قـرارم 

و یـا…غـم نـهـفـتـه در نـگـاهـم،… 

کـه بـه خـدا قـسـم، 

هـیـچ یـک از ایـن هـا، دیـدن نـدارد… 

باهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم . . . 

کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟ 

!وقتی کســی 

جایت آمد … 

دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند ….میگویــند : 

عاشــقت 

هســتند برای همیشه نه ……فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !و این است بازی باهــم بودن.. 

بیــــا 

باید امشب جور دیگر نگریست 

جور دیگر گونه ای دیگر گریست 

و حالا من به آرامش خواهم رسید 

اما بدون تو آرامشی که دیگران آن را به این نام میخوانند 

اما من آن را فلاکتی میخوانم و بس 

اینجا شادی برای من معنا ندارد 

هنوز سردرگمم که آیا تورا فراموش کنم یا نه 

آیا به امید روزی بنشینم که تو مرا میبینی یا نه 

اینجا فقط تنهایی و غم و انتظار معنا دارد 

تاریک است و بی روح 

حتی پرنده ای در آن پر نمیزد 

حتی صدای خنده ی کودکی شنیده نمی شود 

فقط صدای ناله ی من گاه گاه بلند می شود 

که تو را می خواند...!

سبحان بازدید : 75 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)
نگران دلتنگی هایم نباش 

اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود 

و هیچ بغضی،در فریاد نمی ترکد 

اینجا به ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را به هم نمی ریزد 

و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد 

پس 

بیا و کنارم بنشین بی آنکه نگران دلتنگی هایم باشی

سبحان بازدید : 79 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)
این پست را ســــــکوت می کنم تو بنویس ! 

تــــــــو بنویس ... 

از دلتنگی هایتــــــ، از دردهایتــــــ ، از حــــرف هایت ... 


از هرچه دلتـــــ می گوید ! 

بنویس برایـــــــــم...



دوستان شما بنویسید

سبحان بازدید : 78 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی... 
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ... 
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات... 

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
 

گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
 

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
 

گاهی دلگیری...شاید از خودت
.







می گویند : شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
اما با چشمهای خیس...!



سبحان بازدید : 61 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد... 
تظاهر به بی تفاوتی، 
تظاهر به بی خیـــــالی، 
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . . 
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
 





امشب آرام نشستم...


زل زدم به دیوار...


غرق شدم تو یه سری فکـــر...


شایدم رویـــا نمی دونم ...


تا به خودم اومدم دیدم صورتم خیس شده ....


به همین سادگی !!!




شاید! شعر همین است که من عاشق تو باشم و تو! با هر که می خواهی

سبحان بازدید : 68 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)




آن سوی دلتنگی ها. آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشتن 
هاست. 


دوست خوبم 

دعامیکنم که هیچگاه چشمهای زیبای تورا 

درانحصارقطره های اشک نبینم 

دعامی کنم که لبانت رافقط درغنچه های لبخندببینم 

دعامیکنم دستانت که وسعت آسمان وپاکی دریاوبوی بها راداردهمیشه ازحرارت عشق گرم باشد 

من برایت دعامیکنم که گل های وجودنازنینت هیچگاه پژمرده نشوند 

برای شاپرک های باغچه خانه ات دعامیکنم 

که بالهایشان هرگز محتاج مرهم نباشند 

من برای خورشیدآسمان زندگیت دعامیکنم که هیچگاه غروب نکند

سبحان بازدید : 66 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)

تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و... 

دقایق برای ساعتها نجوا می کنند.... 

ساعتها، روزها را به بازی می گیرند و.... 

روزها ،ماه ها را و .... 

ماه ها..... سالها را 

واین چنین می شود که ایام می گذرد 

ومن روزهای بی قراری و دلتنگی و تنهاییم را 

باهزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و... 

می گویم:. 

. 

. 

انگار همین دیروز بود






چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود 

انتظــارت را میـکشـــــد چــه شیرین اســـــت 

طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
 
" کجایـی نگران شدم "






سبحان بازدید : 70 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)
وابستگــی هــا 

وام هـــای کــوتـــاه مــدتــی هستــند بــا بهــره هـــای ـسنگیــن........... 







دنیای عجیبی شده است . . . 

برای دروغ هایمان ، 

خدا را قسم میخوریم ، 

و به حرف راست که میرسیم ؛ 

می شود جان ِ تــو…


دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم… 

نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم… 

برای اینکه نگذارم آنها بیایند… 



خسرو شکیبایی می گفت: 
بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت 
که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن، 
... بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه 
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن. 
زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست.




شاید آرام تــر می شدم 
فقــط و فقـــط… 
اگر می فهمیدی ، 
حرفهایم به همین راحتــــی که می خوانی 
نوشته نشده اند !!!





سبحان بازدید : 64 سه شنبه 13 فروردین 1392 نظرات (0)

آن روزها شوری بود و صدایی حتی در سکوت

آن روزها هیاهوی زندگی بود

آن روزها بودند؛ایمان داشتم که بودند

این روزها نه شوری مانده ، نه هیاهویی

این روزها سکوت زندگی هست ولی شک دارم که صدایی باشد

این روزها فقط هستند و من شک دارم به این "روزها







هیچکس

همه چیز را

برای همیشه به باخت نمی دهد.

این بازی آنقدر ادامه خواهد داشت

که یا سپیده سر بزند

و یا ما

لباسی سفید به تن کنیم.


صبور باش


فردا


حکایت این بازی هم


تمام خواهد شد............... 






دارم فکر میکنم...

کسی که با رفتنش خوشبختی رو ازت می گیره

چه جوری می تونه بهت بگه

روزی هزار باربرات ارزوی خوشبختی می کنم 




تعداد صفحات : 18

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما راجع به سایت چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 173
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 134
  • بازدید ماه : 503
  • بازدید سال : 3,632
  • بازدید کلی : 55,327
  • کدهای اختصاصی

    دنياي كد آهنگ پسر جهنمي


    كد اين آهنگ


    كد ماوس

    جاوا اسكریپت